ماه من واکسن میخوره
نازی مامانم امروز ساعت 12 قراره منو بابا جونی ببریمت برا واکسنت الهی میدونم کلی گریه میکنی عزیزم ایشالله همیشه سالم و تندرست باشی ماه اسمونم الانم رو تشک پلاستیکیک دارهبازی میکنی و ذل زدی به تلویزیون .مامان جووووووووووووووووووووووونم تورو خدا گریه نکنی مامان جووووووووووووونی دلش میگیره منم گریه میکنم دیشب رفتیم خونه همکار بابایی واسه گرفتن گسته هامون ههههههههههههه اخه اداره به بابایی پسته داده بوده یادش رفته بیاره خونه همکارش برده خونش بلاخره دیشب کلی شیطونی میکردی صدای خنده ی همه رو دراورده بودی تا دست بهت میزدیم میگفتی اغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ نمیدونی مامان پقد همکاره بابا با خانمش ازت خوششون اومده بود هی ...
نویسنده :
هستی
11:45